انواع منابع مرجع
یکی از منابع مرجع براساس اینکه انعکاس دهندۀ اطلاعات و یا منابع باشند ، فرهنگ نامه می باشد:
فـرهنـگ نـامه
منظور از فرهنگ یا واژه نامه یا لغت نامه، سیاهی و صورتی است -عموماً- الفبایی از لغات یک زبان به انضمام اطلاعات لازم هر یک از آن لغات شامل تلفظ، ریشه، معنا، مترادفات، ... یا ممکن است معادل آن لغت به زبانی دیگر آمده باشد. لیکن فرهنگ ها صورتهای دیگری نیز دارند، از جمله: واژهنامه هایی که در آخر پارهای از کتابها میآید و عموماً لغات تخصصی و خاص را که در آن کتاب به کار گرفته شده، معنی و توصیف می کنند یا کشف اللغات که عموماً در آخر دیوان شعر است یا کشف الآیات برای بازیابی آیات قرآن. گاه ممکن است لغات خاص یک کتاب به صورت فرهنگ مستقلی تهیه و چاپ شود و حاوی اسامی و لغات خاص آن اثر باشد؛ مانند اعلام قرآن. نوع دیگر واژهنامه ها، فرهنگ های جغرافیایی است که حاوی اطلاعاتی دربارۀ اماکن جغرافیایی هستند.[1]
واژه فرهنگ نامه برای فرهنگ لغت را اولین بار اسدی طوسی در مقدمه کتاب خود «فرهنگ یا لغت فرس طوسی» به کار برده است و واژۀ فرهنگ را به عنوان لغت نامه، فخرالدین مبارک شاه قواس غزنوی در اواخر سدۀ هفتم در کتاب فرهنگ خود به نام فرهنگ غواس مطرح کرده است. این فرهنگ در هند تألیف شده است و متکی بر لغتنامه طوسی است.[2]
تفاوت عمدۀ فرهنگها با دانشنامه ها در این است که دانشنامه ها عموماً حاوی اطلاعات دربارۀ موضوعات دانش بشری و اشیاء و اشخاص است و فرهنگها عموماً حاوی اطلاعاتی دربارۀ لغات یک یا چند زبان هستند و تعیین حدفاصل و دقیق میان این دو گروه از کتابهای مرجع، کاری بسیار مشکل است.[3]
انواع فرهنگها
فرهنگها را میتوان به انواع زیر تقسیم بندی کرد:
اول: از نظر گستره. از این نظر فرهنگها را میتوان به دو گروه تقسیم نمود:
تهیه و گردآوری فرهنگی جامع که کلیۀ لغات، اصطلاحات و ترکیبات یک زبان را در بر گیرد، عملاً غیر ممکن است؛ زیرا زبان همچو موجودی زنده مرتب در حال تغییر است و ثابت باقی نمی ماند؛ لغات و اصطلاحات جدیدی ساخته میشوند و لغات و اصطلاحاتی می میرند به همین دلیل، فرهنگ هایی که مؤلفان آن کوشیده اند تا بیشترین تعداد لغات و اصطلاحات را گردآوری نمایند، فرهنگهای مفصل نام گرفته اند. نمونۀ فرهنگ مفصل در زبان فارسی لغتنامۀ دهخدا و فرهنگ بزرگ سخن است. [4]
دوم: از نظر شمول. از این نظر، فرهنگ ها به دو دسته تقسیم میشوند.
سوم: از نظر سطح. از نظر سطح و نوع مراجعه کنندگان، فرهنگها را میتوان به دو گروه تقسیم نمود:
چهارم: از نظر زبانی. فرهنگها را از نظر زبان میتوان به دو گروه تقسیم کرد.
v فرهنگهای یک زبانی: در این فرهنگها، مدخلها و تعاریف و توضیحات لازم برای آن مدخل همه به یک زبان است؛ مانند: فرهنگ فارسی دکتر معین، لغت نامه دهخدا، المنجد، لاروس.
v فرهنگهای دو یا چند زبانه: در این فرهنگها، مدخلها به یک زبان است و معنا و تعاریف و بقیه اطلاعات دربارۀ آ مدخل به زبان یا زبانهای دیگری است؛ مانند فرهنگهای فارسی به عربی و عربی به فارسی؛ فرهنگهای انگلیسی به فارسی و فارسی به انگلیسی.
ارزیابی فرهنگها[8]
در ارزیابی یک فرهنگ باید به نکات زیر توجه داشت:
اول. مقدمه
ویراستار یا مؤلف فرهنگ، گستره، شیوۀ تنظیم، روش کار و احتمالاً کاستی های فرهنگ را در مقدمه بیان کردهاست. مهمترین موضوع در یک کتاب مرجع از جمله در فرهنگها، روش استفاده از آن کتاب است که عموماً در مقدمه توضیح داده میشود. از مقدمههای خوب و ارزشمند فرهنگهای فارسی میتوان به مقدمه لغتنامه دهخدا و مقدمه فرهنگ فارسی دکتر معین اشاره نمود.
دوم. اعتبار ناشر
امروزه ناشرانی اقدام به سرمایه گذاری برای تهیه و نشر فرهنگ لغت میکنند که به صورت انحصاری در زمینه انتشار کتابهای مرجع فعالیت دارند. تهیه یا ویرایش یک فرهنگ، کاری بس دشوار، وقتگیر و دقیق است که نیاز به دانش، تجربه و سرمایه فراوان دارد، از این رو ناشر کتاب مرجع باید سرمایه و صبر زیادی داشته باشد.
سوم. اعتبار مؤلف یا ویراستار
دانش، تجربه و تبحر در زبان و تیزبینی میتواند مهر تأیید بر فعالیت کسی بزند که به تهیه و تنظیم فرهنگ اقدام کردهاست. شخصیت قوی و توانی کسانی مانند دهخدا، دکتر معین، دکتر سید جعفر شهیدی و ... در حکم ضمانت اعتبار فرهنگ لغتی است که به همت آنان تهیه و تنظیم و یا ویرایش شده است؛ همچنین اسامی همکاران مؤلف قادر است بر اعتبار فرهنگ بیفزاید یا از اعتبار آن بکاهد.
چهارم. تاریخ نشر
یکی دیگر از عواملی که در ارزیابی فرهنگها باید به آن توجه داشت، تاریخ ویرایش و نشر است. گفتیم که زبان مرتب در حال تغییر و تحول است. از این رو، تاریخ ویرایش فرهنگ گواه آن است که فرهنگ حاضر تا چه حد و تا چه مقدار از لغات جدید را در بر میگیرد.
پنجم. سطح و کارکرد
فرهنگ برای چه کسانی و در پاسخگویی به چه سؤالاتی تدوین شدهاست. فرهنگ عمومی مفصل، فرهنگ عمومی مختصر، فرهنگهای اختصاصی و موضوعی هریک با هدف خاصی تدوین شدهاند و قادرند به مراجعهکنندگان معینی یاری رسانند به همین دلیل، میزان اطلاعات در فرهنگها به یک اندازه نیست.
ششم. اطلاعات ارائه شده
اطلاعاتی که ذیل یک واژه (مدخل) داده شده میتواند ملاک خوبی برای ارزیابی آن فرهنگ باشد. البته در نقد و سنجش این اطلاعات باید سطح فرهنگ و هدف از تدوین آن را نیز در نظر داشت. این اطلاعات را میتوان به صورت زیر خلاصه و دسته بندی نمود:
6-1- مدخل اصلی: منظور واژهای است که مراجعه کننده برای کسب اطلاعات به دنبال آن است و براساس نظمی که ویراستار یا مؤلف در نظر داشته و در مقدمه شرح دادهاست، همراه با سایر واژه ها مرتب و منظم شدهاند. در بعضی از فرهنگها، اشتقاقات یک واژه، هر کدام به صورت یک مدخل آورده میشود و در پارهای از فرهنگها ذیل لغت اصلی قرار میگیرند.
6-2- تلفظ: فرهنگهای ایرانی در سیر تاریخی خود، تلفظ لغات را به سه صورت نشان داده اند:
* پارهای از فرهنگها از جمله آنندراج، تلفظ واژه را با آوردن واژۀ هم سنگ آن، نشان میدهد؛ مثلاً «مار» بر وزن «غار». اشکال این روش در آن است که اگر مراجعه کننده، تلفظ واژۀ دوم را نداند، درمیماند. به علاوه تلفظ لغات در لهجه های مختلف زبان فارسی اختلافاتی با هم دارند و در نتیجه، نمیتوان واژهای را با تلفظ به اصطلاح استاندارد، مصطلح کرد و به مراجعه کنندۀ فرهنگ تلفظ صحیح آن را ارائه داد.
* فرهنگهایی که در سده های دوازده و سیزده هجری تهیه شده است از اعراب گذاری استفاده شده است. عموماً در میان دو کمان () اعراب حروف صدادار نشان داده میشود؛ مثلاً «قشور» (به فتح اول و ضم ثانی) یا اینکه با نصب اعراب بر روی حروف مدخل، تلفظ آن را نشان دادهاند. مشکل این روش به خصوص اعرابگذاری بر روی حروف مدخل در این است که به علت مشکلات حروف چینی عموماً اعراب روی حروف صدادار قرار نمیگیرد و به علت چسبیدن الفبای فارسی در نوشتن بر روی حروف بعدی یا قبلی واقع میشوند و درنتیجه تلفظ آن واژه عملاً مشکل میشود. برخی از فرهنگها از هر دو روش استفاده میکنند.
* روش سوم که در فرهنگ نویسی جدید متداول شده، استفاده از «حروف فونتیک» برای نشان دادن تلفظ است. در این نظام، صدای هر حرف را با یک حرف نشان می دهند و چون نمیتوان از دو حرف مثلاً sh برای حرف «ش» استفاده کرد؛ لذا با قرار دادن علائمی در بالا یا پایین حروف ، تلفظهای مختلف حروف را میتوان به دست آورد. مثلاً س=s و ش=s.
فرهنگ فارسی دکتر معین، فرهنگ عمید و بسیاری از فرهنگ های جدید فارسی از حروف فونتیک استفاده کردهاند.از این رو لازم است، صورت حروف فونتیک و معادل فارسی آنها در ابتدای فرهنگ آورده شود تا مراجعه کننده بتواند به راحتی از آنها استفاده نماید.
6-3- نشانه های اختصاری: در بسیاری از فرهنگها بعد از تلفظ واژه، ریشه لغات و کارکرد دستوری آن با استفاده از نشانه های اختصاری نمایش داده می شود؛ مثلاً در فرهنگ فارسی دکتر معین از نشانههای اختصاری برای نمایش ریشۀ لغات و نکات دستوری و شعب علوم استفاده شده است. جدول نشانه های اختصاری در مقدمۀ فرهنگ آمده است. در این فرهنگ، اصل و ریشه لغت در داخل دو قلاب [] آمده و نکات دستوری در دو کمان () نشان داده شدهاست. در مورد اصل و ریشه، الزاماً از نشانه های اختصاری استفاده نشده و در پارهای از موارد، معادل لغت یا واژه نیز ذکر شده است؛ مثلاً در مقابل واژۀ «اهبه» در دو قلاب چنین آمدهاست: [= ع. اهبة اهبت]؛ یعنی ریشۀ لغت عربی است و شکل دیگر نوشتن آن «اهبة» است که به «اهبت» ارجاع داده شدهاست.
6-4- گروه معانی: ممکن است یک واژه دارای چندین معنی باشد. از این رو لازم است همۀ معانی آورده شود. از این رو، ویراستار یا مؤلف، بنابر اهمیت و اولویت معانی را میآورد و عموماً معانی را با شماره از یکدیگر جدا می کنند.
6-5- شاهد مثالها و نقل قولها: در اکثر فرهنگهای عمومی برای کمک به درک معانی و تعاریف واژه ها از شعر و نثر ادبا و دانشمندان آن زبان استفاده می شود.عموماً در پایان نقل قول، نام شاعر یا مأخذ ذکر می گردد.
6-6- ریشۀ لغات: به غیر از فرهنگ های تاریخی که بحث مفصلی دربارۀ هر لغت دارند و حتی گاه تاریخ دقیق وضع و ضرب لغت را نیز بیان می کنند؛ مانند لغتنامه دهخدا و به خصوص فرهنگ تاریخی زبان فارسی به طور مفصل دربارۀ ریشۀ لغت بحث میکنند. پارهای از فرهنگهای عمومی نیز ریشۀ لغت را لااقل با ذکر علایم اختصاری بیان می کنند؛ مانند: فرهنگ فارسی دکتر معین.
6-7- کارکرد دستوری و کاربرد لغت: در فرهنگ های عمومی، کارکرد دستوری و کاربرد لغت، لااقل به صورت علایم اختصاری بیان میشود تا خواننده و مراجعه کنندۀ فرهنگ از هویت واژه و لغت آگاهی پیدا کند. گاه پیش میآید که یک لغت هم حالت اسم دارد و هم حالت فعل. در این صورت، مؤلف، علامت مصدری را در دو کمان بعد از اسم می آورد؛ مانند فرهنگ یک جلدی انگلیسی به فارسی حییم. در فرهنگ های اختصاصی موضوعی، ممکن است کاربرد لغت را در رشته های مختلف علوم بیان نمایند تا نشان دهد که آن لغت در دو یا چند رشتۀ علوم چه تفاوتهایی با هم دارند.
هفتم. شیوۀ تنظیم
یکی دیگر از عواملی که در ارزیابی فرهنگ از اهمیت زیادی برخوردار است، شیوۀ تنظیم فرهنگ است. عموماً فرهنگها سیاه های از لغات هستند که به صورت الفبایی تنظیم میشوند؛ لیکن در همین شیوۀ الفبایی کردن واژهها نیز تفاوتهایی وجود دارد که از چند نمونۀ آن میتوان نام برد.
7-1. پارهای از فرهنگها ترکیبات و مشتقات یک واژه را ذیل واژۀ اصلی تنظیم میکنند. در این صورت برای دستیابی به تعریف ترکیب یا مشتق واژهای باید به واژۀ اصلی مراجعه کرد. مثلاً اگر در کتاب المنجد به دنبال تعریف واژۀ «مشحون» باشیم در ردیف «م» این واژه را نخواهیم یافت، بلکه باید به ردیف «ش» مراجعه کنیم و ذیل واژۀ «شحن» که ریشۀ لغوی «مشحون» است، معنی آن را پیدا کنیم.
7-2. پارهای از فرهنگ ها ترکیبات و مشتقات یک واژه را به طور مستقل به حساب می آورند. به عنوان نمونه در فرهنگ عمید یا فرهنگ فارسی معین اگر به دنبال واژه «مشحون» هستیم، باید به ردیف «م» مراجعه کنیم.
7-3. پارهای از فرهنگها از هر دو شیوۀ بالا استفاده میکنند؛ یعنی هم ذیل واژۀ اصلی ترکیبات و مشتقات آورده میشود و هم در محل واقعی خود آن واژۀ ترکیبی.
7-4. پارهای از فرهنگها با توجه به هدف تدویین با روش خاصی الفبایی شده اند؛ مثلاً در فرهنگ لغت العین ترتیب چینش واژه ها در این کتاب براساس ترکیب و قریب المخرج بودن حروف است؛ یعنی مؤلف کتاب جناب آقای خلیل بن فراهیدی تمامی ترکیب های ممکن حروف را شناسایی و آنها را به ترتیب حروف حلقی، حروف کام، حروف دندان و حروف لب مرتب کرده و در آخر حروف عله را آورده است. وی از میان حروف حلقی، حرف عین را که دورترین حرف حلقی است، مقدم ساخته و بر همین اساس نام کتاب خود را «العین» گذاشته است؛ البته نسخهای از این کتاب منتشر شده که در آن، کلمات براساس ترتیب الفبایی منتشر شده است.[9]
به طور کلی در روش الفبایی در فرهنگهای فارسی مشکلاتی وجود دارد، از آن جمله ادغام یا جدا کردن «الف» و «آ» و وضعیت همزه است که باید در مقدمۀ فرهنگ توضیح داده شود.
هشتم. اطلاعات جنبی
فرهنگ هاعلاوه بر تعاریف و شرح لغات دارای اطلاعات جنبی نیز هستند؛ مانند اسامی افراد، اماکن جغرافیایی، طرز نگارش و امثال آنها. پارهای از فرهنگها اعلام را در ردیف واژهها و لغات ذکر می کنند؛ مانند لغتنامه دهخدا ؛ اما برخی دیگر اعلام را مستقل و جدا از بخش لغت ذکر می کنند؛ مانند فرهنگ فارسی معین که اعلام را در جلد 5 و 6 ذکر نموده است، فرهنگ عمید و المنجد.
نهم. شکل ظاهری
مقصود از شکل ظاهری، نوع حروف، ریز و درشتی حروف، چاپ و استحکام صحافی، نوع کاغذ و تصاویر کتاب است خواه این تصاویر به صورت جداگانه چاپ شوند یا در متن و ذیل تعریف واژه آورده شوند.
معرفی چند فرهنگ[10]
منابع کهن لغت عربی
* العین نوشتۀ خلیل بن احمد فراهیدی متوفی سال 175 هجری قمری. این فرهنگ لغت، قدیمیترین لغتنامۀ عربی است و مهمترین ویژگی این لغتنامه، حضور و زندگی مؤلف آن در عصر امامان معصوم و دورۀ صدور بیشترین احادیث شیعی یعنی دوران امام باقر تا امام کاظم علیهمالسلام است.
* تهذیب اللغة معروف به التهذیب نوشتۀ ابومنصور محمد بن احمد الأزهری، متوفی 370 هجری قمری.
* جمهرة اللغة نوشتۀ ابوبکر محمد بن الحسن بن دُرَید، متوفی 321.
* معجم مقاییس اللغة نوشتۀ ابوالحسین احمد بن فارس بن زکریای رازی، متوفی 395 هجری قمری.
* تاج اللغة و صحاح العربیة که به الصحاح یا صحاح جوهری معروف است نوشتۀ ابونصر اسماعیل بن حماد جوهری متوفی 393 هجری قمری.
* لسان العرب نوشتۀ ابوالفضل جمال الدین محمد بن مکرم بن منظور مشهور به ابن منظور متوفی 711 هجری قمری که دارای متنی مفصل و همراه با شواهد فراوانی از اشعار، آیات و احادیث است.
* قاموس المحیط نوشتۀ محمد فیروزآبادی متوفی 817 هجری قمری که کتابی جامع، آسان و پرکاربرد است.
* تاج العروس من جواهر القاموس که به تاج العروس شهرت دارد و نوشتۀ ابوفیض سید محمد مرتضی حسینی واسطی زبیدی متوفی 1205 هجری قمری است.
فرهنگ لغتهای جدید عربی
* محیط المحیط اثر بطرس البستانی.
* اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد اثر سعید الخوری الشرتونی: در این فرهنگ، مؤلف از منابع متعدد لغوی استفاده نموده و اصطلاحات علمی، واژههای جدید و الفاظ جاافتاده در لغتهای پیشین را به آن افزودهاست.
* المنجد فی اللغة و الأعلام نوشتۀ لوییس معلوف؛ این فرهنگ براساس اهداف و برنامههای کلیسای کاتولیک و با حمایت این کلیسا تدوین و در ویراستهای متعدد بارها با تجدید نظر و اضافات منتشر شدهاست.
* الرائد نوشتۀ جبران مسعود با ترجمۀ فارسی از رضا انزابی نژاد.
* المعجم الوسیط که در سال 1960 میلادی توسط فرهنگستان مصر به چاپ رسید و بخش عظیمی از اصطلاحات علمی و تعبیرهای عصر حاضر را در کنار واژههای متدوال عصر جاهلیت و صدر اسلام قرار داده است.
لغتنامه های عربی- فارسی
* فرهنگ عربی- فارسی لاروس که ترجمه کتاب المعجم العربی الحدیث نوشته دکتر خلیل الجُر است.
* فرهنگ معاصر عربی- فارسی که به فرهنگ آذرنوش مشهور است و نوشتۀ آذرتاش آذرنوش است.
لغتنامه های فارسی: فرهنگ فارسی معین؛ فرهنگ فارسی عمید؛ لغتنامۀ دهخدا که این لغتنامه کاملترین و مفیدترین لغتنامۀ فارسی است و نسخۀ الکترونیکی این لغتنامه به صورت نرمافزار و پایگاه اینترنتی[11] در اختیار عموم پژوهشگران قرار دارد. بسیاری از لغتنامههای معتبر عربی را نیز میتوان در نرمافزارهای نور و به ویژه قاموس النور، جامع الاحادیث، جامع التفاسیر و یا کتابخانه دیجیتال نور و یا سایت مدرسه فقاهت مورد استفاده قرار داد.
[1] - نور الله مرادی، مرجعشناسی: شناخت خدمات و کتابهای مرجع، ص 157.
[2] - قاسم صافی، ص 19.
[3] - نور الله مرادی، مرجعشناسی: شناخت خدمات و کتابهای مرجع، ص 157.
[4] - همان، ص 182.
[5] - نور الله مرادی، مرجعشناسی: شناخت خدمات و کتابهای مرجع، ص 183-184.
[6] - همان، ص 189.
[7] - همان، ص 208-209.
[8] - ر. ک: نور الله مرادی، مرجعشناسی: شناخت خدمات و کتابهای مرجع، ص225- 231.
[9]- سید حمید حسینی، آموزش پژوهش: درسنامه روش تحقیق در علوم نقلی، تهران، شمیم یاس ولایت، چاپ اول، 1393، ص 161.
[10]- ر.ک: سید حمید حسینی، ص 161-163.
[11] - www.loghatnaameh.com
نوشته شده در دوشنبه بیست و پنجم دی ۱۳۹۶ساعت 11:22 توسط واحد پژوهش|
مدرسه علميه نرجس سلام الله عليها - كاشمر...برچسب : نویسنده : n-kashmaro بازدید : 195